خيلي از شعرهاي غمگين حرف يكجورانتظاره
انتظاري كه وصالش براي خودش بهاره
يه بهار شاد وخرم يه بهار بي درد كينه
يه بهار كه بوي عطرش هميشه به دل ميشينه
توي اين بهار زيبا كسي فكر غم و داغ نيست
ديگه حتي هم زمستون كابوس كوچه و باغ نيست
وقتي كه موقع وصله وقتي انتظار تمومه
اون زمستونم خودش رو يه جوري بهار مي دونه
يه بهار پر از يه رنگي بدون مداد رنگي
بدون سياهي و درد زندگي به اون قشنگي
دل من هواش ابري است ميخونه ترانه ي غم
حال اين دلم خرابه حالتي شبيه ماتم
دل من حالش عجيبه اخه فرصتي نداره
دوست داره تا فرصتي هست بارون بهار بباره
دوست داره خبربياد كه گل بهار دميده
اونيكه منتظرش هست اونو تو حوالي ديده
واسه دل خبر بيارن فصل انتظار تموم شد
ديگه درد و ديگه غصه براي همه حروم شد
پاشو شادي كن تو اي دل اومده شوري به اين دل
كه نداي جا الحق امد و رفت باطل
كي مياد فصل بهارت اي فداي مقدم تو
دل من كه چشم براته فرش زير قدم تو
حالا حرفه انتظاره حرف يك روز و دو روز نيست
حرف يك عمر عاشقي هاست زندگي بكام ما نيست
تلخي عمري شكستن رو شيرين كن با وصالت
وصل تو خيلي قشنگه مثل اون چشاي ماهت
تقديم به اقاي مهرباني هم
از طرف يك منتظر
برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:
شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:
بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .